جدول جو
جدول جو

معنی صافی داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

صافی داشتن
(خُ فِ وَ کَ دَ)
پاکیزه داشتن. بی غل و غش داشتن: چنانکه از لفظ ما شنیده است باید که بر آن اعتماد کند و دل را صافی تر از آن دارد که پیش از آن داشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 335)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باقی داشتن
تصویر باقی داشتن
چیزی کسر داشتن و بدهکار بودن
ثابت و برقرار داشتن، پایدار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ شُ دَ)
فائده داشتن. سود داشتن. رجوع به صرفه شود
لغت نامه دهخدا
(تُ تَ)
رای داشتن. رجوع به رای داشتن شود، در اصطلاح انتخابات، داشتن عقاید و نظرهای موافق از اشخاص به سود انتخاب شدن خود بوکالت ویا سناتوری. برای انتخاب شدن طرفدار داشتن. پشتیبان داشتن. هواخواه داشتن. موافق داشتن. مؤید داشتن
لغت نامه دهخدا
(تَ وِ کَ دَ)
خشنودساختن. خرسند کردن. راضی ساختن:
چه دارم تا ترا راضی توانم داشتن جانا
در اینصورت اگر خوش میشوی آزردنم اولی.
آزرد اکبرآبادی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
(بُ شُ دَ)
تهی داشتن:
اندرون از طعام خالی دار
تا در او نور معرفت بینی.
سعدی (گلستان).
، خلوت کردن با: امیر از سرای برآمد و بر ایشان خالی داشت تا نماز دیگر. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(مُ جَ زَ)
بدهکارشدن از حاصل عملی. بدهکار شدن پس از تسویۀ حساب. همه چیزی را ادا نکردن.
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ عَ)
ببازی داشتن. سهل گرفتن. به بی اعتنائی برگزار کردن. شوخی پنداشتن. کوچک شمردن:
نخستین فطرت، پسین شمار
تویی، خویشتن را به بازی مدار.
فردوسی.
نگر تا نداری به بازی جهان
نه برگردی از نیک پی همرهان.
فردوسی.
از بهر تو جان بازی است پیشش
جان بازی او را مدار بازی.
مسعودسعد، استدراک، خریدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، اصطلاح مالی عهد صفوی بمعنی دریافت: مشاعل طلا و نقره و... به تأمینی مشعلدار باشی مقرر است که سال به سال از قرار تومارسان که بمهر ناظر و رقم اعتمادالدوله رسد مواجب بازیافت مینماید. (تذکرهالملوک ص 32 چ دبیرسیاقی). از خلعتی که به هرکس دهند ده یک قیمت واقعی بازیافت و برین موجب تقسیم میشود... (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 65)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باقی داشتن
تصویر باقی داشتن
بدهکار شدن از حاصل عملی، بدهکار شدن پس از تسویه حساب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرفه داشتن
تصویر صرفه داشتن
فایده داشتن سود اشتن
فرهنگ لغت هوشیار
مخفی کردن: آبشتن نهفتن نهان داشتن پنهان کردن نهان داشتن: از همه کس حقیقت احوال را مخفی داشتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرفه داشتن
تصویر صرفه داشتن
((~. تَ))
فایده داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
لقافيةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
Rhyme
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سود داشتن چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
तुकबंदी करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
قافیہ بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
sich reimen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
rymować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
рифмовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
римувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
fare rima
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
ছন্দ মিলানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
ทำให้สัมผัส
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
kutunga methali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
kafiye yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
韻を踏む
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
לחבר חרוזים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از قافیه داشتن
تصویر قافیه داشتن
운을 맞추다
دیکشنری فارسی به کره ای